سر نوشت کدام در انتظار ماست المان یایوگسلاویا؟
این مولود سیاسی چون بر اساس سازش و سازه های توطه امیز بیرونیها پاه به عرصه حیات گذاشته بود،از همان اول نا سازگاریهای عمیق وگسترده در میان حاکمان مسلح ومقتدر و ملتهای ساکن خراسان زمین اغاز گردید،نمونه بارز ان لشکر کشی انتقام جویانه احمد شاه درانی به ارزگان وملک هزراگان بود.جنگها وقتل عامهای که تا به امروززعلیه هزاره ها دادمه دارد،از همان اوان شروع گردیده بود. بنأ بر خلاف تبلیغات وکوششهای سیاسی حاکیمت وبعض از روشنفکران فضا شناس واقعیت گریز،ناسازگاری های بر خواسته از همان تفاوتهای فرهنگی اقوام تا هنوز مانع شکل گیری یک ملت متحد،فرهنگ وتاریخ مشترک ملی در این محدوده جغرافیایی بوده است. وشاهد این مدعی،تاریخ خونبار ،سخنان،موضع گیریهای واعمال نژاد پرستانه سران وتیوری پردازان اصلی حاکمیت وقوم سلطه طلب می باشد. انها همیشه کوشیده اند که اقوام غیر پشتون را مشکل اصلی حاکمیت،مقصر خرابیها عامل اختلافات حتی ویرانیها قلم داد کنند،انها با اینکه در طی نزدیک به سیصد سال حاکم بی چون وچرای کشور و به وجود اورنده و گرداننده بحرانها ،جنگها و بی عدالتیهای اجتماعی بوده اند اما به خاطر فرار از پرسان وسوال تاریخ ومردم و به خاطر گریز از جرم وجزای اعمال نا هنجار خود، حتی به بیگانگان نیز عریضه نوشته واز هزاره،تاجیک وازبیک شکایت نموده اند ولی در عین زمان از وحدت ملی وملت واحد افغان نیز سخن می رانند.
حاکمیت فعلی که به اصطلاح از تحصیل کردگان و جهان دیدگان پشتون تشکیل شده است ولی باز هم از تاجیک،ازبیک وهزاره زبان به شکایت داشته اند نمونه این شگرد ها عریضه اخیر بزرگان فکری پشتون عنوانی رییس جمهور اوباما ودیگر سران دول خارجی است.وحال این حاکمیت ونظام با ان گذشته سیاه و وضعیت نا هنجار فعلی که در کل از خون وحقه تغذیه می گردیده است بعد از این مدت درزا ودرد الود که جز رنج و خرابی دست اورد برای مردم وسر زمین خورشید نداشته است با چه سر نوشت رو برو خواهد شد،سر نوشت این کشور وملتهای ساکن ان چگونه و به کجا خواهد انجامد؟
وضعیت رنج اور فعلی،بحران طلبی سران قبیله که برای بدست اوردن قدرت وسر مایه بیشتر در میان خود به جنگ جنون می پردازند ادامه خواهد یافت؟
ستم وقیح وخشن گذشته دوباره استحکام یافته،صدا های عدالت خوا هانه و ازادی طلبانه ملت را که در سی سال اخیر طنین یافته است خا موش نموده و به سلطه ظالمانه پشتونی ادامه داده خواهد شد؟
یا اینکه ستمگران از کرده های جا هلانه وروشهای کهنه وتاریخ گذشته دست بر داشته وبر اساس تفاهم همپذیری،وحدت و مشارکت ملی تفکر ومنش سیاسی شان را تغییر داده وبه اصول وارزشهای برابری، شهر وندی دموکراتیک تن داده و به یک نظام متنوع و کثرت گرایی اسیایی متعهد خواهندشد ؟
با پیروزی افکار عدالت خوا هانه و انسانی شدن سیاست واداره وایجاد تغییرات اساسی در ساختار نطام حکومت سنجشگر جدید به وجود امده وزندگی ما به سوی همدلی ومحبت تعقل وسازندگی، توسعه وپو یایی تغییر نموده وفرصت یک زندگی نیک وبالنده برای همه ملتها و اقوام این کشور اماده خواهد گردید،به تعبیرساده هند ویا امریکای دیگر در قرن بیست ویک تولد یافته و به وجود خواهد امد؟
ایا امکان دارد که بعد از نزدیک سه صد سال نبرد وخونریزی، دشمنیها به محبت و دوستی تبدیل خواهد شد وهمانند المان که روزگا دوشقه گردیده بود با شکستن دیوارهای بی اعتمادی، ملت متخد به نام ملت به وجود خواهد امد؟
یا اینکه با باز شدن فضای ترس ولرز از ستم و دیکتاتوران،کهنه و مدرن فریاد داد خواهی ملتهای محروم به فضا طنین انداخته ودیوار های ستم را در هم شکسته و هر ملتی رهایی شان را جستجو خواهد نمود واخر کار این کشور وملت نا متحد چون یوگسلا ویا به کشور های چند گانه تقسیم خواهد گردید؟یعنی اینکه کشور فعلی که افغانستان نام گرفته است به کدام یکی از این دو کشور یاد شده بیشتر شبهه و مانند است؟المان یا یوگسلاویای دیروز؟
المان کشور است بزرگ با مردم واحد تاریخ وفرهنگ مشترک بعد از دهه های طولانی که بازور وسر نیزه دیگران، به دو کشور تقسیم گردیده بود اما با یک تحول ورخداد سیاسی به همدیگر رسیده وکشور متحد وملت متحد راشان را دوباره اما باشکوه تر ساختند.
اما یو گسلاویا که به خاطر گریز از وحشت وترس تکرار جنگهای خانمان سوز منطقه یی وبعض عوامل دیگر، ازچند کشور،ملتها وفرهنگهای متفاوت تشکیل شده بود اما در یک فرصت مناسب وفضای ازادانه هرکدام به اصل وریشه تاریخی وفرهنگی شان مایل گردیه و کشور های مستقل خود را تشکیل داده و بدین سان یوگسلاویای مصنوعی به چندین کشور که در دل تاریخ ریشه و واقعیت داشتند تقسیم گردید.
(بعد از ختم جنگ جهانی اول وتحولات که در منطقه ارو پای جنوب شرقی به وجود امد مناطق چون)،صربستان،کراوسی،اسلوونی، مونته نگرو،بوسنی وهرزگوین در سال ۱۹۲۹ یک کشور تشکیل دادند و نام یوگسلاوی به معنی اسلاوهای جنوبی را بر آن گذاشتند. دانش نامه جهانی ویکی پدیا در این باره چنین می نویسد:اما)دراین کشور تازه تأسیس) عملا صربها حکومت را در اختیار داشتند . الکساندر کاراژرژویچ با نام الکساندر اول تاج گذاری کرد و پدر همة اقوام دیگر، مخصوصا کرواتها را درآورد . آخر سر هم این الکساندر اول را همان کرواتها ترورش کردند. در ۱۹۴۱ که ارتش نازی به یوگسلاوی رسید، خاندان سلطنتی فرار کردند. اما ژنرال میخاییلویچ در رأس سلطنتطلبها به همراه یوسیپ بروز تیتو در رأس کمونیستها با نبردهای پارتیزانی در مقابل ارتش رایش سوم مقاومت میکردند که بالاخره مارشال تیتو کبیر در ۱۹۴۵ پیروز شد . آلمانیها را اخراج کرد، پادشاه را خلع کرد و حکومت جمهوری فدراتیو خلق یوگسلاوی را بنیان نهاد . در ۱۹۴۶ شش جمهوری خودمختار تحت نظارت حکومت مرکزی و حزب کمونیست که تیتو رئیس آن بود، شکل گرفت. در ابتدا روابط خوبی بین یوگسلاوی و شوروی شکل گرفت، اما تیتو که دید رهبران شوروی به مرامنامة خلق خیانت میکنند، با آنها دچار مشکل شد و عملا در مقابل استالین ایستاد. او به همراه ناصر،نهرو وسو کارنو جنبش عدم تعهد را بنیان نهاد. او سرانجام در ۱۹۸۰ درگذشت.
مرگ تیتو که خود، کروات بود .. زخمهای کهنه را باز کرد.پس از مرگ وی آشوبها و درگیریها شروع شد. وقتی در ۱۹۸۹ روابط بین یوگسلاوی و آلبانی بر سر ناحیه کوزوو تیره شد، آن جرقه زده شد. بحران اقتصادی، تورم خردکننده سال ۱۹۸۹ و تنشهای مذهبی مسلمانان و کاتولیکها، حزب کمونیست را ضعیف کرد. کرواسی و اسلوونی اولین کشورهایی بودند که اعلام استقلال کردند. در آوریل ۱۹۹۲، پارلمان صربستان و مونته نگرو، باقی ماندة یوگسلاوی را یوگسلاوی نامید. اما جنگ بین جدایی طلبان بوسنی و هرزگوین و نیروهای فدرال (صربها) شدت گرفت و سرانجام اتحادیه اروپا بوسنی و هرزگوین را به رسمیت شناخت. آشوبها در کوزوو به جنایت جنگی تبدیل شد و سرانجام با دخالت نظامی آمریکا پایان یافت.اما رئیس جمهور مونته نگرو رفراندومی برگزار کرد و این قسمت را هم از صربستان جدا کرد.قرار است در کوزوو رفراندومی بر سر استقلال یا وابستگی آن برگزار شد و كوزوو هم استقلال يافت.
انچه دلیل از هم پاشی کشور ساختگی یوگسلاویا گردید ان بود که روی هر لحظا ملتهای متلف با فرهنگهای وتفاوت زیر یک چتر جمع اوری شده بودند و بعد از انکه یک دوره طولانی را تجربه نمودند و در پایان این اختلاط ونا همگونیها بحران ونسل کشیهای را بدنبال اورد که باعث سیاه تر شدن اوراق تاریخ بشر گردید و انگاه سبب شد تا ملتها هر کدام از خود کشور وتاریخ مستقل بسازند.
اما ان طرف دیگر المان چون متشکل از ملت واحد بودند با همه زور وخشونت که در مدت هفتاد چند سال از جانب حکومتهای دو المان شرقی وغربی اعمال شد اما روح وروران جرمنها را نوتانیست از همدیگر جدا سازد واخر کار کشور وملت واحد را ساختند وبه اصل شان بر گشتند؟
بعد از ختم جنگ جهانی دوم ، در ۱۹۴۹المان متحد وملت یگانه ان به دو کشور جدا از هم المان فدرال وغربی والمان شرقی ودموکراتیک به وجود امد
پس از جنگ جهانی اول،متفقین پس از انکه متفقین هتلر را با شکست مواجه ساختند در گام اول و برای جلوگیری از وقوع جنگ بزرگ دیگری معاهده ورسای را پیشنهاد دادند. سخت ترین قسمت این معاهده در موردالمان بود. متفقین این کشور را به خاطر شروع جنگ مقصر شناختند و در این معاهده در قبال صلح، از آن غرامت جنگی و سرزمین مطالبه کردند. جمهوری وایمار،دولتی که پس از فرار قیصر ویلهم، امپراطور آلمان در این کشور تشکیل شده بود به ناچار برای انعقاد صلح با متفقین این پیمان را امضا کردند. طبق این پیمان، مردم آلمان به خاطر شروع جنگ مقصر شناخته شدند و باید غرامتی حدود صد میلیارد دلار (در آن زمان) می پرداختند. همچنین معاهده اندازهٔ ارتش آلمان را به صد هزار نفر کاهش داد ، تمام زیر دریایی ها و ناو های قدرتمند جنگی (بجز شش فروند) آلمان به متفقین تحویل داده شد و آلمان دیگر حق ساخت هواپیما و تانک و دیگر جنگ افزار تهاجمی را نداشت. به جز آن مستعمرات آلمان در افریقا،چین و حوزهٔ اقیانوس آرام گرفته شد. ایالات آلزاس و لورن آلمان که زمانی به فرانسه تعلق داشتند به این کشور باز پس داده شدند و اراضی وسیعی از آلمان به لهستان واگزار شد. و از همه مهم تر راین لند ، اراضی حاصلخیز غرب رود راین برای پنجاه سال به متفقین سپرده شد
اما یگانگی فرهنگی و خونی المانها سبب شد که این کشور قسمت شده و ذلیل بعد از سالهای طولانی وسخت ملت المان دوباره متحد گردیده و ملت واحد را بسازند وبدینسان در ۳ اکتبر ۱۹۹۰ با پیوستن المان شرق به جمهوری فدرال المان اتحاد رسمی و دوباره المان زنده شد و ملت تاریخ نوین را اغاز نمود.وبسیار از کار شناسان مسایل اجتماعی و سیاسی عقیده دارند که سبب این اتحاد دوباره سرشت یگانه المانها می باشد وبس. وحال در پایان این نوشته دوباره این پرسش اصلیمطرح است که:افغانستان بیشتر به کدام یک از این دو کشور یاد شده می ماند المان پارچه شده دیرروز ویا یوگسلاویای متحد گذشته؟ وانگهی کدام سر نوشت در انتظار این کشور فلاکت بار و بحرانزده کمین کرده است؟پاسخ این پرسشها احتمالا به زودیها روشن خواهد شد. ولی انچه که برای ما اصل و مهم است برگشت صلح وثبات دایمی می باشد تا زمینه وفرصت برای توسعه و شکو فایی زندگی اماده گردد وما از دست جنگ اوران وبحران سازان قبیله واقع در رنج وتنگنا قرار داریم ما از جهنم جنگ و فضای تریاکی وباروتی بحران جاری که با حمایت حاکمان مدریت می گردد بیزاریم ما میخواهیم مانند دیگر انسانها در فضای عاری از باروت و تریاک و تفکرات الوده انتحار و انتقام گیرها به زندگی خود ادا مه بدهیم.
رویکرد ها:
افغانستان در مسیر تاریخ
پژ وهش در تاریخ هزاره ها
دانش نامه ویکی پدیا
مصاحبه اقای حسین دای فولادی در تلویزیون نگاه
سایت ففتا